۶۱ نتیجه برای آموزش
محبوبه طاهر، اصغر نوروزی، فاطمه تقی زاده رمی،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۳ )
چکیده
زمینه و هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مهارت حل مسئله بر اضطراب امتحان دانش آموزان دختر بود.
روش: طرح پژوهش، آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود,۴۰ نفر از دانش آموزان دختر دوره دوم ابتدایی شهر بابل که دارای اضطراب امتحان بالا بودند با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (۲۰ نفر) و کنترل (۲۰ نفر) جایدهی شدند و به پرسشنامه اضطراب امتحان (ابوالقاسمی، ۱۳۷۷) پاسخ دادند. گروه آزمایش به مدت ۸ جلسه یک ساعته مهارت های حل مسئله را آموزش دیدند در حالی که گروه کنترل چنین آموزشی را دریافت نکردند.
یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس یک متغیری نشان داد آموزش مهارت حل مسئله بر کاهش اضطراب امتحان دانش آموزان مؤثر است(P<۰/۰۰۱).
نتیجه گیری: آموزش مهارت حل مسئله راهبردی کوتاه مدت، کارآمد و بی ضرر است که با هدف قرار دادن توانایی شناختی دانش آموزان می تواند آنها را در برابر اضطراب امتحان توانمند سازد.
حدیثه خوشحال، عباسعلی حسین خانزاده، اکرم پرند،
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: ناتوانی های یادگیری مهمترین علت عملکرد ضعیف تحصیلی محسوب میشوند و تقریبا ۶ درصد از دانشآموزان مدارس عمومی با یک نوع ناتوانی یادگیری شناسایی میشوند. بین سال های ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۰، در تشخیص ناتوانی یادگیری، حدود ۵/۲۸ درصد افزایش وجود داشته است. با توجه به اهمیت پیشگیری اولیه و مداخله زودهنگام در این زمینه، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش راهبردهای درک مطلب (آموزش دوجانبه) بر پیشرفت خواندن دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی انجام شد.
روش: طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. ۳۰ نفر از دانش آموزان مقطع ابتدایی مبتلا به نارساخوانی شهر رشت در سال تحصیلی ۹۴-۱۳۹۳ که در مراکز اختلال های یادگیری، خدمات آموزشی و درمانی را دریافت میکردند با توجه به شرایط ورود به پژوهش بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جای دهی شدند. برنامه آموزش راهبردهای درک مطلب، در طی ۸ جلسه ۴۵ دقیقه ای به گروه آزمایش آموزش داده شد در حالی که گروه کنترل، آموزشی در این زمینه دریافت نکردند.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که در مرحله پس آزمون پیشرفت خواندن گروه آزمایش به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل است (۰۱/۰> P).
نتیجه گیری: آموزش راهبردهای درک مطلب با افزایش درک خواندن میتواند به عنوان یک برنامه آموزشی کارآمد در جهت حل مشکلات دانش آموزان نارساخوان، مورد استفاده قرار گیرد.
سعید اکبری زردخانه، مریم محمودی،
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: نوجوانی مرحله مهمی از تحول هر فرد است و امروزه توجه ویژه ای در پژوهش های مختلف به این دوره میشود. پژوهش حاضر با هدف مطالعه تأثیر برنامه آموزشی تحول نوجوان به والدین بر ارتباط والد- فرزند و کارکرد خانوادگی انجام شد.
روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پسآزمون تک گروهی است. روش نمونهگیری به صورت در دسترس و شامل ۴۰ نفر از مادران دانش آموزان مدارس غیرانتفاعی شهر تهران بود. برنامه آموزشی تحول نوجوان هفته ای یک بار و طی ۵ جلسه دوساعته اجرا شد. ابزارهای مورد استفاده شامل سیاهه رابطه والد- کودک (جرارد، ۱۹۹۴) و مقیاس فرایندهای خانوادگی (سامانی، ۱۳۸۶) بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چندمتغیری با طرح اندازه گیری مکرر استفاده شد
یافته ها: یافتهها نشان دادند که برنامه آموزشی مذکور تأثیر معناداری بر یکی از خرده مقیاس های ارتباط والد- کودک داشته و موجب شده که ایجاد محدودیت افزایش یابد. همچنین نتایج نشان داد برنامه آموزشی بر خردهمقیاسهای انسجام و احترام متقابل، مهارت مقابله، تصمیم گیری، و حل مسئله اثر معناداری داشته است در حالیکه بر خرده مقیاس های مهارت های ارتباطی و باورهای مذهبی اثر معناداری نداشته است.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج برنامه آموزشی، میتوان برنامه آموزش تحول نوجوانی را به عنوان برنامهای مؤثر به خصوص برای بهبود کارکرد خانوادگی پیشنهاد داد.
محسن شکوهی یکتا، سعید اکبری زردخانه، غلامرضا سهراب پور،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: در هر جامعهای، رابطه مناسب والدین و کودک از عوامل مهم و تعیینکننده تحول کودک و سلامت روانی اعضای آن است. این امر در دوره پیشدبستانی از اهمیت خاصی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی کارگاه کودک اندیشمند بر شیوههای فرزندپروری والدین و مشکلات رفتاری کودکان پیشدبستانی بود.
روش: این مطالعه از نوع شبهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون تکگروهی به شمار میرود. گروه نمونه را ۴۴ نفر از والدین دانش آموزان پیشدبستانی و دبستانی از مدارس غیرانتفاعی شهر تهران تشکیل دادند. والدین در پی فراخوانی به وسیله مسئولان مدرسه در زمینه شرکت در کارگاه آموزشی با عنوان تربیت کودک اندیشمند، اعلام آمادگی نمودند. جلسات کارگاه هفتهای یکبار در ۹ جلسه ۲ ساعته برگزار شدند. ابزارهای پژوهش، مقیاس شیوههای فرزندپروری بامریند و پرسشنامه مشکلات رفتاری کودکان پیشدبستانی بود. به منظور تحلیل دادههای پژوهش ازتحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و آزمون تی وابسته استفاده شد.
یافته ها: نتایج حاصل از دادههای مقیاس فرزندپروری نشان داد که مداخله حاضر شیوههای فرزندپروری مطلوب والدین را افزایش داده است و اندازه اثر این آموزش بر مؤلفه شیوه فرزندپروری مقتدرانه بالاتر از دیگر مؤلفهها است. در ضمن مداخله اثر معناداری بر روی مشکلات رفتاری کودکان نداشت.
نتیجه گیری: از دلایل احتمالی عدم اثربخشی آموزش بر مشکلات رفتاری کودکان را میتوان به کوتاهی مدتزمان سپریشده از آموزش نسبت داد. بدین معنا که انتظار میرود بخش اعظمی از نتایج آموزشهای خانوادهمحور پس از گذشت زمان ایجاد شود تا اعضا بتوانند از فرصت لازم جهت استفاده از آموزشها در محیط خانواده بهرهمند شوند.
اکرم پرند، طاهره نجفی فرد، مریم نوذری، فرناز حکیمی نژاد،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال ریاضی یکی از مهمترین و شایع ترین اختلالهای دوران کودکی است که بسیاری از روانشناسان به آن توجه ویژه نموده اند. اگرچه بسیاری از دانشآموزان در یادگیری ریاضی دچار مشکل هستند، ولی همه آنها به اختلال ریاضی مبتلا نیستند. در سالهای اخیر روشهای گوناگونی برای تشخیص و درمان اختلال های ریاضی به کارگرفته شده است، که فنون شناختی- رفتاری یکی از آنها به شمار می رود. هدف پژوهش حاضر مطالعه تأثیر درمان شناختی- رفتاری بر درمان اختلال ریاضی است. مطالعه حاضر از نوع تک آزمودنی با طرح اندازهگیری مکرر بوده است.
روش و یافته ها: یافته های پژوهشی مبین نقش مؤثر درمان شناختی- رفتاری در درمان اختلال ریاضی است. این روش بر آموزش مهارت های شناختی مبتنی است و بیشتر به شکل آموزش خود و خودگویی برای تسهیل مهارت حل مسئله ارائه میشود. در این پژوهش تلاش شد که دانش آموز محرک هایی را که بر پاسخ او اثر می گذارد، بشناسد و آن را به گونه ای مناسب تغییر دهد. داده های این مطالعه با استفاده از آزمون و مصاحبه عمیق بالینی گردآوری شده است. در این پژوهش یک دانش آموز دختر ۱۱ ساله دارای اختلال ریاضی با بهرهگیری از فنون شناختی ـ رفتاری مورد درمان قرار گرفته است و داده ها با استفاده از روش اندازه گیری مکرر تحلیل شده است.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که درمان شناختی- رفتاری در کاهش نرخ اشتباهات دانش آموز طی ۱۰ جلسه اثر داشته است. استلزام های نتیجه به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
فاطمه توانگر مروستی، محمد رضا ابرقویی، شیدا شریفی ساکی، هادی احمدی، محسن بابایی سنگلجی، رضا کریمی،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: مدرسه هراسی یکی از مشکلات عمده برخی از دانش آموزان است. از آنجایی که شکست تحصیلی در میان دانش آموزان با اختلال یادگیری شایع تر است، مدرسه هراسی در این دانش آموزان بیشتر به چشم می خورد. بر این اساس هدف این مطالعه اثربخشی آموزش مفهوم عدد به روش تندخوانی افرازی و تأثیر آن بر کاهش مدرسه هراسی در میان دانش آموزان با اختلال ریاضی است.
روش: طرح پژوهش، طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بوده است. جامعه آماری این مطالعه تمامی دانش آموزان دوم ابتدایی با اختلال یادگیری مرکز پرنیان (۸۰ نفر) استان یزد بود که از بین آنها با استفاده از مصاحبه تشخیصی و آزمون ریون ۳۰ نفر به روش تصادفی(روش نمونه گیری در مرحله اول هدفمند و در مرحله دوم تصادفی بوده است) انتخاب و به دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) به صورت تصادفی جایدهی شدند. به گروه آزمایش، آموزش مفهوم عدد به روش تندخوانی افرازی در ۸ جلسه ۴۵ دقیقه ای آموزش داده شد. پرسشنامه تشخیص اختلال های مرتبط با اضطراب کودکان (بریماهر و همکاران ,۱۹۹۹)، مقیاس ریاضی کیمت و آزمون ریون ابزارهای پژوهش حاضر بودند.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس یک متغیری نشان داد پس از آموزش، در اضطراب مدرسه هراسی بین دو گروه تفاوت معناداری وجود داشت (۰۰۰۱/۰P≤).
نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد آموزش مفهوم عدد به روش تندخوانی افرازی میتواند بر اضطراب مدرسه هراسی در دانش آموزان با اختلال ریاضی موثر باشد و آن را کاهش دهد.
محسن شکوهی یکتا،
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: نوجوانی یک دوره مهم در تحول انسان است و مطالعات متعددی درباره این دوره انجام شده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر برنامه آموزش والدین در زمینه آشنایی با تحول نوجوانی میانی بر شیوه های فرزندپروری والدین و ارتباط والد- فرزند بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون تک گروهی است. گروه نمونه به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و شامل ۵۰ نفر از مادران دانش آموزان مدارس غیرانتفاعی شهر تهران بود. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس شیوه های فرزندپروری بامریند (۱۹۹۱) و سیاهه رابطه والد- کودک (۱۹۹۴) بودند.
یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل واریانس با طرح اندازه گیری مکرر نشان داد که برنامه آموزشی حاضر تأثیر معناداری را بر ارتباط والد-کودک نداشته (p>۰,۰۵)، ولی در مقیاس شیوههای فرزندپروری بامریند، نیمرخ کلی سبکهای فرزندپروری بعد از برنامه آموزشی حاضر تغییر معناداری را نشان داد (p<۰,۰۵) و برنامه مذکور منجر به تغییر سبکهای فرزندپروری شد. با بررسی خرده مقیاسها، مشخص شد که خرده مقیاس سهل گیرانه تفاوت معناداری را نشان داده است، یعنی آموزش والدین در ارتباط با تحول نوجوانی منجر به افزایش میزان استفاده والدین از شیوه فرزندپروری سهل گیرانه شده است.
نتیجه گیری: برنامه آموزشی حاضر بر ارتباط والد-کودک تأثیر معنادار نداشته و برنامه حاضر دارای اندازه اثر ضعیفی بوده است که نشانگر اثر ضعیف این برنامه بر رابطه والد- فرزند است. نتایج حاصل از نیمرخ سبک های فرزندپروری بعد از برنامه آموزشی نشانگر ایجاد تغییرات است، به این معنا که برنامه حاضر منجر به تغییر سبک های فرزندپروری در شرکت کنندگان شده است. همچنین محدودیت ها و پیشنهادهای پژوهشی نیز در ادامه مطرح شده اند.
محبوبه طاهر، عباس ابوالقاسمی، نادر حاجلو، محمد نریمانی،
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال نافرمانی مقابله ای یکی از شایع ترین اختلال های رفتاری مخرب است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزشهای همدلی و مدیریت خشم بر شناخت اجتماعی و علائم اختلال دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلهای انجام شد.
روش: طرح پژوهش آزمایشی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه ای به حجم ۵۴ نفر از میان دانشآموزان پسر پایههای هفتم و هشتم مبتلا به اختلال نافرمانی مقابلهای شهر ساری در سال تحصیلی ۹۴-۱۳۹۳ به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به روش تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایشی و و یک گروه کنترل) جای دهی شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس درجهبندی اختلال نافرمانی مقابلهای دانش آموزان (هومرسن و همکاران، ۲۰۰۶)، مصاحبه بالینی ساختاریافته (فرست و همکاران، ۱۹۹۵)، و داستانهای اجتماعی (تورکاسپا و برایان، ۱۹۹۴) استفاده شد. برای گروه های آزمایشی، آموزش همدلی و آموزش مدیریت خشم در ۸ جلسه ۶۰ دقیقهای برگزار شد در حالی که گروه کنترل هیچگونه مداخلهای را دریافت نکردند.
یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس یک متغیری و چندمتغیری حاکی از اثربخشی روش های آموزشی همدلی و مدیریت خشم بر نمره کل و مؤلفه های شناخت اجتماعی بود. تفاضل میانگین تعدیل شده گروه های آموزش همدلی و مدیریت خشم نشان داد آموزش همدلی در مقایسه با آموزش مدیریت خشم با اطمینان ۹۵ درصد سهم بیشتری در افزایش شناخت اجتماعی مرحله دوم و پنجم دارد. همچنین نتیجهآزمون تحلیل کوواریانس یک متغیری نشان داد دو روش آموزشی همدلی و مدیریت خشم بر بهبود علائم اختلال اثربخش است. مقایسه تفاضل میانگین ها نشان داد بین مقادیر میانگین تعدیل شده دو گروه در بهبود علائم اختلال تفاوت معناداری وجود ندارد.
نتیجه گیری: بکارگیری آموزش های همدلی و مدیریت خشم در کنار دوره های آموزش تحصیلی برای دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای می تواند از بروز، تشدید و تبدیل علائم اختلال نافرمانی مقابله ای به سایر اختلال ها پیشگیری کند.
نسیم محمدی، شکوفه رمضانی، اسماعیل صدری دمیرچی،
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف: از آنجایی که خودکارآمدپنداری بر بسیاری از جنبه های زندگی افراد تأثیر بسزایی دارد، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش خودکارآمدپنداری بر اضطراب امتحان و فرسودگی تحصیلی دانشآموزان انجام گرفت.
روش: روش پژوهش به شیوه نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری شامل تمامی دانشآموزان مقطع ابتدایی شهر رشت در سال تحصیلی ۹۵-۱۳۹۴ بودند که از بین آنها ۳۰ نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و بهطور تصادفی در دوگروه آزمایش (۱۵ نفر) و کنترل (۱۵ نفر) جایدهی شدهاند. برای گروه آزمایشی، ۸ جلسه برنامه خودکارآمدپنداری آموزش داده شد در حالی که گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه اضطراب امتحان اسپیلبرگر (۱۹۷۰) و فرسودگی تحصیلی برسو و همکاران (۱۹۹۷) استفاده شد. دادهها از طریق آزمون آماری تحلیل کوواریانس تکمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد که دانشآموزان گروه آزمایش نسبت به دانشآموزان گروه کنترل در پسآزمون بهطور معناداری، اضطراب امتحان و فرسودگی تحصیلی کمتری داشتند (۰۱/۰>P).
نتیجهگیری: درمجموع، نتایج به دست آمده در این پژوهش، سودمندی و تأثیر آموزش خودکارآمدپنداری در کاهش اضطراب و فرسودگی تحصیلی دانش آموزان را تأیید میکند.
غلامرضا گل محمد نژاد، امیر یکانی زاد،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به پیشرفت علم و فنّاوری در قرن حاضر و تبلور این نکته که شکوفایی یک کشور از بستر آموزشوپرورش برمیخیزد، نیاز به گسترش دوره پیش از دبستان، بیش از گذشته خود را نمایان میسازد. پژوهش حال حاضر با هدف بررسی نقش آموزش پیشدبستانی بر مهارتهای روانی- حرکتی و سازشیافتگی اجتماعی در دانش آموزان ابتدایی انجام شده است.
روش: پژوهش حاضر یک پژوهش پسرویدادی (علی- مقایسهای) است. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان ابتدایی شهرستان خوی در سال تحصیلی ۹۳-۹۲ که تعداد آنها ۱۹۰۰ نفر بود. برای نمونهگیری از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای تعداد ۳۲۰ که ۱۶۰ نفر آنها دارای تجربه پیشدبستان و ۱۶۰ نفر فاقد تجربه پیشدبستانی بودند بهعنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار مورداستفاده شامل پرسشنامه رفتار سازشی(لامبرت وهمکاران، ۱۹۷۴) و آزمون رشد حرکتی (لینکلن ازرتسکی، ۱۹۴۵) بود. برای تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد.
یافتهها: نتایج تحلیل آزمون واریانس چندمتغیری نشان داد که آموزش پیشدبستانی باعث افزایش مهارتهای روانی - حرکتی و سازشیافتگی در تمامی مؤلفههای آنها در دانش آموزان باتجربه آموزش پیشدبستانی شده است (۰/۰۰۱> p).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش حال حاضر آموزش پیشدبستانی میتواند بهعنوان یکی از کارآمدترین روشهای افزایش مهارتهای روانی - حرکتی و سازشیافتگی اجتماعی در دانش آموزان باشد. تلویحات نتیجه بهدستآمده در مقاله موردبحث قرارگرفته است.
اصغر کامران، کمال مقتدایی، زهره عبدالی، منصوره سلامت،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به اهمیت نارسانویسی در دانشآموزان و لزوم ارائه مداخلاتی برای بهبود این اختلال به منظور پیشگیری از مشکلات بعدی، هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش توجه بر بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان با مبتلا به اختلال نارسانویسی بود.
روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پایه سوم و چهارم مقطع ابتدایی مبتلا به اختلال نارسانویسی شهر اصفهان در سال تحصیلی ۹۴-۱۳۹۳ بودند که ۶۰ نفر از آنها به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چندمرحله ای انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. برنامه آموزش توجه در پانزده جلسه ۸۰ دقیقهای بر روی گروه آزمایشی ارائه شد. برای جمعآوری داده ها از آزمون های سنجش توجه (تولوز- پیهرون، ۱۹۹۴)، اختلال نارسایی توجه (جردن، ۱۹۹۲) و اختلال نارسانویسی (فلاح چای، ۱۳۷۵) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تجزیهوتحلیل شد.
یافتهها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که آموزش توجه به صورت معنی داری میانگین نمرات عملکرد تحصیلی گروه آزمایش را نسبت به گروه گواه در مرحله پسرآزمون افزایش داد (۰/۰۱ > p). همچنین تفاوت معناداری بین میانگین نمرات پسران و دختران در آزمون نارسانویسی مشاهده گردید (۰/۰۵ > p).
نتیجهگیری: یافته ها از اثربخشی آموزش توجه بر بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان با اختلال نارسانویسی حمایت می کند و تلویحات مهمی در توجه به مداخلات مرتبط با آموزش توجه در کاهش مشکلات تحصیلی دانش آموزان با اختلال یادگیری دارد.
فرناز عمادی فر، یوسف گرجی،
دوره ۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: اضطراب امتحان حالتی از اضطراب عمومی بوده و شامل پاسخ های شناختی، جسمانی و رفتاری مرتبط با ترس از شکست است که به هنگام وقوع عملکرد تحصیلی دانشآموزان را تحت تأثیر قرار میدهد؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش توجه بر مهار توجه، توجه متمرکز و توجه پراکنده دانشآموزان دختر دارای اضطراب امتحان بود.
روش: روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه است. بهمنظور انجام این پژوهش نمونهای متشکل از ۳۰ نفر از دانشآموزان دختر با اضطراب امتحان دوره متوسطه اول شهر اصفهان در سال تحصیلی ۹۴-۱۳۹۳ به روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب و در گروههای آزمایش و گواه به صورت تصادفی جایدهی شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش شامل پرسشنامه اضطراب (ساراسون، ۱۹۸۴) و ابزار اندازهگیری توجه متمرکز و پراکنده و پرسشنامه مهار توجه (دیری بری و رید، ۲۰۰۲) بود. قبل از اجرای متغیر مستقل از هر دو گروه پیشآزمون گرفته شد. سپس گروه آزمایش مداخله آموزشی را در طی ۸ جلسه آموزشی در طول ۲ ماه دریافت کرد. دادههای بهدستآمده توسط تحلیل کوواریانس مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش توجه بر مهار توجه، توجه متمرکز و پراکنده تأثیر معناداری داشته است (p < ۰/۰۰۱). میزان تأثیر آموزش توجه بر مؤلفههای مهار توجه، توجه متمرکز و پراکنده به ترتیب ۵۳، ۵۴ و ۴۰ درصد بود.
نتیجهگیری: بنابراین با توجه به نتایج پژوهش حاضر میتوان از آموزش توجه جهت افزایش توجه و تمرکز دانشآموزان دارای اضطراب امتحان استفاده کرد.
کاظم برزگر بفرویی، مهسا عموقدیری،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: مهارتهای اجتماعی شالوده ارتباطهای موفق و رودررو است و برخورداری از آن و ارتباطهای ثمربخش برای داشتن عملکردی موفق در زندگی ضروری است. بر همین اساس پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی بازی با لگو بر مهارتهای اجتماعی کودکان پیشدبستانی انجام شد.
روش: روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پسآزمون با گروه گواه و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان ۴ تا ۶ ساله مرکز آموزشی لگو استان یزد در سال تحصیلی ۹۵-۱۳۹۴ بود که نمونهای به حجم ۳۰ نفر با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. برای سنجش مهارتهای اجتماعی از مقیاس درجهبندی مهارتهای اجتماعی (ویرت و همکاران ،۱۹۸۴) استفاده شد که بر روی افراد نمونه در مراحل اجرای آموزش لگو و در دوره پیگیری اجرا شد. بهمنظور آزمون فرضیه پژوهش از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر بهره گرفته شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که بازی با لگو بر افزایش مهارتهای اجتماعی کودکان ۴ تا ۶ ساله تأثیر معنادار دارد (۰۰۰۱/۰p<).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای حاصل از پژوهش، میتوان بر اهمیت بازی با لگو بر مهارت اجتماعی کودکان تأکید کرد و از آن به عنوان یک روش مؤثر بهره گرفت.
زهرا رجب پور عزیزی، رجبعلی محمدزاده ادملایی،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: یکپارچهسازی دانشآموزان با نیازهای ویژه در مدارس آموزش عمومی یکی از موضوعات مهم نظامهای آموزشی است. هدف پژوهش حاضر مطالعه پیشرفت تحصیلی و عملکرد رفتاری دانشآموزان با آسیب شنوایی مراکز با نیازهای ویژه و تلفیقی استان مازندران بود.
روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع علی- مقایسهای است. جامعه پژوهش شامل تمامی دانشآموزان با آسیب شنوایی در مراکز آموزشی تلفیقی و جداسازیشده استان مازندران بود که در سال تحصیلی ۹۴-۱۳۹۳ مشغول به تحصیل بودند. نمونه مورد مطالعه ۷۸ نفر از دانشآموزان با آسیب شنوایی بودند (۳۵ دانشآموز از مدارس تلفیقی و ۳۳ دانشآموز از مدارس جداسازیشده) که به صورت در دسترس انتخاب شدهاند. ابزار جمعآوری اطلاعات چکلیست رفتار کودک نسخه معلم (آخنباخ، ۲۰۰۱)، آزمون ماتریس پیشرونده ریون (کرمی، ۱۳۸۹)، و پرونده تحصیلی دانشآموزان بود. اطلاعات جمعآوریشده با استفاده از آزمون تی گروههای مستقل، آزمون منویتنی و کالموگروفاسمیرنف تحلیل شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد میانگین نمرات تحصیلی دانشآموزان مدارس با نیازهای ویژه بالاتر از میانگین نمرات دانشآموزان با آسیب شنوایی مدارس تلفیقی بود (۰۰۱/۰P<) اما میزان عملکرد رفتاری هر دو به استثناء مؤلفه مشکلات جسمانی گروه معنادار نبود.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای پژوهش حاضر نتیجهگیری میشود که یکپارچهسازی دانشآموزان با آسیبشنوایی در مدارس آموزش عمومی استان مازندران منجر به پیشرفت تحصیلی آنها نشده است و طرح یکپارچهسازی آموزشی نیاز به بازنگری از نظر بسترسازیهای لازم دارد.
خوشدوی ابراهیم زاده، منصور آگشته، فاطمه زینالپور، صفورا اشرف زاده،
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: امتناع از مدرسه باعث آشفتگی کودک، خانواده و همچنین وقفه در تحول اجتماعی و تحصیلی میشود بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مدیریت والدین در کاهش رفتار امتناع از مدرسه رفتن دانشآموزان دبستانی بود.
روش: این مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. به این منظور از میان والدین دانش آموزان پایه های اول، دوم و سوم دبستان های دولتی شهر ارومیه در سال تحصیلی ۹۵-۱۳۹۴ با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای ۳۵۱ نفر انتخاب شدند و به مقیاس تجدیدنظرشده امتناع از مدرسه نسخه والدین کارنی (۲۰۰۲) پاسخ دادند. در مرحله بعد ۳۹ نفر از والدین که هم نمره امتناع از رفتن به مدرسه کودک شان بالا بود و هم تمایل به شرکت در این پژوهش را داشتند انتخاب شدند. از این میان بهطور تصادفی۲۰ نفر در گروه آموزش آزمایش و ۱۹ نفر در گروه گواه جای دهی شده اند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس یک متغیره استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله آموزش مدیریت والدین توانسته است نشانه های ترس و امتناع از مدرسه رفتن در کودکان را به طور معناداری کاهش دهد (p<۰/۰۱).
نتیجه گیری: بنابراین با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان از آموزش مدیریت والدین به عنوان روشی مؤثر برای کاهش ترس و امتناع از مدرسه رفتن کودکان استفاده کرد.
شکوفه رمضانی، نسیم محمدی، طاهر علیزاده چهاربرج، سیف اله رحمانی،
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
زمینه و هدف: بیسرپرستی و بدسرپرستی همواره اثرات روانی و تربیتی منفی بر کودکان داشته است. پژوهش حاضر با هدف هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش تاب آوری بر سبکهای مقابله ای و خوشبینی کودکان بی سرپرست و بدسرپرست بود.
روش: این پژوهش به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دختران ۱۲ تا ۱۶ ساله بی سرپرست و بدسرپرست ساکن در مراکز نگهداری این کودکان در شهر اردبیل در سال ۱۳۹۵ بودند که از میان آنها ۳۰ نفر بهطور تصادفی ساده انتخاب و در دو گروه آزمایش (۱۵ نفر) و گروه کنترل (۱۵ نفر) جای دهی شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش، آموزش تاب آوری را طی ۹ جلسه دریافت نمودند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه سبکهای مقابله (پاکر و اندلر،۱۹۹۰) و خوشبینی (شییر، کارور و بریج، ۱۹۹۴) استفاده شد و برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوورایانس تک متغیره و چندمتغیره استفاده گردید.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که تفاوت آماری معنی داری بین میانگین نمرات پس آزمون دو گروه در سبکهای مقابله ای مسئله مدار ۰/۰۵۰۵/۰>P، ۱۵/۱۶=F)، هیجان مدار (۰/۰۵>P، ۳۶/۹=F) و خوش بینی (۰۱/۰>P،۲۱/۲۴=F) وجود داشت ولی در سبک مقابله اجتنابی (۰/۰۵<P، ۴۵/۱=F) تأثیر معناداری یافت نشد.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش میتوان نتیجه گرفت که آموزش تاب آوری با افزایش انعطاف پذیری و بهبود سلامت روانشناختی منجر به افزایش سبکهای مقابله ای کارآمد و خوش بینی در کودکان بی سرپرست و بدسرپرست شده است بنابراین میتوان از آموزش تاب آوری در جهت ارتقاء سلامت روانی و اجتماعی افراد استفاده نمود.
یوسف ادیب، میرمحمود میرنسب، کیوان رفیعیان، عبداله رشیدزاده، اعظم ختمی،
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۹۶ )
چکیده
مقدمه و هدف: آموزش فراگیر یکی از برنامههای مهم و اساسی در حوزه آموزش کودکان با نیازهای ویژه است. هدف این پژوهش مطالعه درک و تبیین تجربیات معلمان مدارس با نیازهای ویژه درباره چگونگی و شرایط آموزش کودکان با نیازهای ویژه و طرح آموزش فراگیر است.
روش: این پژوهش به روش کیفی با رویآورد پدیدارشناسی توصیفی انجام شده است. برای جمعآوری اطلاعات از مصاحبه نیمهساختاریافته استفاده شد و داههای به دست آمده از این مصاحبهها با روش پدیدارشناسی اسمیت (۱۹۹۵) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: با تجزیه و تحلیل دادهها در نهایت پنج مضمون اصلی استخراج شد که بیانکننده تجارب معلمان کودکان مدارس با نیازهای ویژه در موردکار با کودکان با نیازهای ویژه و دیدگاه آنها در رابطه با طرح آموزش فراگیر است که این مضامین عبارت از مزایا، معایب،آموزش، بسترسازی فرهنگی و اجتماعی، امکانات، و معایب جداسازی هستند.
نتیجهگیری: در بررسی تجارب و دیدگاه معلمان مدارس با نیازهای ویژه مشخص شد که طرح آموزش فراگیر دارای محاسن و مزایای متعددی است و چگونگی آموزش در این طرح، شیوهها، اهداف و محتوای آموزش مهم بوده و همچنین آماده شدن بسترهای فرهنگی اجتماعی و فراهم شدن امکانات از مقدمات ضروری اجرای این طرح است. نظام آموزش و پرورش کنونی که بیشتر مبتنی بر جداسازی دانشآموزان است دارای معایب اساسی بوده و نمیتواند پاسخگوی نیازهای همه دانشآموزان باشد.
محمد رضا فرشاد، سمانه نجارپوریان، فرزاد شنبدی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: از آنجاییکه سیک والدگری والدین بر بسیاری از جوانب زندگی فرزندانشان تأثیر عمدهای دارد، این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش والدگری مثبت مبتنی بر روی آورد ساندرز بر افزایش شادزیستی و کاهش تعارض والد- فرزندی دانش آموزان صورت گرفت.
روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهر شیراز در سال تحصیلی ۹۶-۱۳۹۵ بود که از بین آنها با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحلهای تعداد ۳۰ نفر از مادرانی که فرزندان شان نمره پایینی در شادزیستی و نمره بالایی در تعارض والد- فرزندی داشتند، انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل جای دهی شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه شادزیستی آکسفورد آرگیل و لو (۱۹۹۰) و تعارض والد- فرزندی اشتروس (۱۹۹۶) بود. روش والدگری مثبت در ۸ جلسه ۲ ساعته به گروه آزمایش آموزش داده شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس انجام شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش والدگری مثبت مبتنی بر رویآورد ساندرز بر افزایش شادزیستی و کاهش تعارض والد- فرزندی دانشآموزان تأثیر معنیداری دارد (۰/۰۵P<).
نتیجه گیری: در مجموع نتایج به دست آمده از این پژوهش، سودمندی آموزش والدگری مثبت را به دلیل نقشی که در سلامت و شادزیستی و کاهش تعارض والد- فرزندی بر عهده دارد مورد تأیید و تأکید قرار میدهد.
بهروز آتش روز، فرح نادری، رضا پاشا، زهرا افتخار صعادی، پرویز عسگری،
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه کیفیت عملکرد دانش آموزان در دروس مختلف از جمله درس ریاضی که مخصوصاً در انتخاب رشته اهمیت زیادی دارد از جمله مسائل مهم نظام آموزشی است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر الگوی انگیزشی انتظار- ارزش بر انگیزش تحصیلی درونی و بیرونی، اشتغال آموزشی (اشتغال انگیزشی، اشتغال یادگیری) و عملکرد تحصیلی دانش آموزان در درس ریاضی انجام شد.
روش: روش پژوهش حاضر نیمه تجربی و از نوع پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر پایه هشتم شهرستان دزفول بود که تعداد ۵۰ دانشآموز با روش خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه ۲۵ نفر) جایدهی شدند. الگوی انگیزشی انتظار- ارزش در گروه آزمایش به اجرا در آمد درحالیکه گروه گواه، آموزشی دریافت نکرد. برای جمعآوری داده ها در این پژوهش از پرسشنامه انگیزش تحصیلی درونی و بیرونی هارتر (۲۰۰۵) و اشتغال یادگیری خودنظم جویی پینتریچ و دیگروت (۱۹۹۰) استفاده شد.
یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که دو گروه در متغیرهای انگیزش تحصیلی درونی ، اشتغال انگیزشی، اشتغال شناختی، و عملکرد تحصیلی با یکدیگر تفاوت معناداری دارند (۰/۰۱p<).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر استفاده از الگوی انگیزشی انتظار- ارزش بر انگیزش تحصیلی، اشتغال آموزشی و عملکرد تحصیلی تأثیر مثبتی خواهد داشت. استلزامات نتیجه به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
عباس شاه ولی، رضا پاشا، سعید بختیارپور، بهنام مکوندی، علیرضا حیدریی،
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: معلم و آموزشگاه به عنوان یکی از عوامل مهم در تحول و پرورش خلاقیت دانش آموزان هستند. با توجه به اهمیت روش تدریس در تحول خلاقیت دانشآموزان، هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تدریس به روش ساختنگرایی بر میزان خلاقیت دانشآموزان پسر پایه ششم است.
روش: روش پژوهش حاضر نیمهتجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه است. جامعه آماری شامل تمامی دانشآموزان پسر پایه ششم شهرستان دزفول بود، که با روش خوشهای چندمرحله ای ۴۸ نفر انتخاب شده و به تصادف در دو گروه کنترل و آزمایش جایدهی شدند. از هر دو گروه، فرم الف تست خلاقیت تورنس (۱۹۸۸) در مراحل پیشآزمون و پس آزمون اجرا شد و سپس شیوه تدریس ساختن گرایی در گروه آزمایش، و روش سنتی (معلم محور) در گروه گواه برای تمامی دروس به کار گرفته شد. داده های به دست آمده با روش تحلیل کوواریانس یکمتغیری، تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج حاصل نشان داد که استفاده ازتدریس ساختن گرایی باعث افزایش میزان خلاقیت دانش آموزان گروه آزمایش نسبت به گروه تدریس سنتی (معلم محور) شده است (۰/۰۰۱p<).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، شیوه تدریس ساختن گرایی با فعال ساختن دانش آموزان در فرایند آموزش، میتواند به عنوان یکی از روشهای اصلی جهت افزایش خلاقیت به کار رود.